سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر و متون ادبی
بیشتر سعی کردم شعر های خودم رو بنویسم 
قالب وبلاگ
خرید آسان


[ یادداشت ثابت - سه شنبه 92/8/15 ] [ 11:17 عصر ] [ سهیلا-پوراقدم ] [ نظرات () ]

غدیر خم نام ناحیه‌ای میان مکه و مدینه است که پیامبر اسلام در حجةالوداع، علی بن ابی طالب را «ولی» پس از خود اعلام

کرد. 18 ذی‌الحجه، سال‌روز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد.

محمد، پیامبر اسلام در بازگشت از آخرین حج خود همه مسلمانانی که در حج شرکت داشتند را در غدیر خم جمع کرد و شیعیان

 معتقدند که او در آنجا علی بن ابی‌طالب را به‌عنوان وصی و برادر و جانشین خود از جانب الله معرفی کرد. عبارت معروف «هر

آن‌کس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست» قسمتی از خطابه بلند غدیر می‌باشد. گرچه در تفسیر حدیث غدیر خم

در بین شیعه و سنی اختلاف وجود دارد. اهل سنت تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی و دوستی با او رامی‌دانند و اظهار خواسته

اش که علی به عنوان پسر عمو و فرزند خوانده اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی اش پس از مرگ شود.

این واقعه و حدیث غدیر در کتاب های شیعه و بسیاری کتاب های اهل سنت نقل شده است. اولین منبع تاریخی که به این کتاب

اشاره می کند یعقوبی مورخ شیعه در نیمه دوم قرن سوم هجری است و اولین آثار ادبی قابل تاریخ گذاری، مجموعه اشعاری از

نویسندگان شیعه در قرن دوم هجری است. از حدود قرن دوم هجری واقعه غدیر خم بعنوان دلیل نویسندگان شیعه برای اثبات

برحقی علی بر جانشینی محمد آمده است.


[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/8/2 ] [ 12:6 صبح ] [ سهیلا-پوراقدم ] [ نظرات () ]

 

دستهای کوچکم را

که روی چشمهایت

بگذارم

تمام زمین دور سرم

خواهد چرخید

و نشانه های بیماری

آرام آرام

بیرون میریزند

پوستم

مبتلای به خستگی مفرط شده است

چشمهایت را ببند

این بار

من

نگهبانی میدهم

دشمن

مدتهاست که

به چادر های ما

شبیخون زده است

مادرم.هنوز

غرق خون و خاک

برای

نگهبانان شب

یاسین می خواند

تو

آرام بخواب

و به چیزهای بیشتری

فکر نکن

به چرخش چرخی

که چادر هزار تکه اش

را

هر سال

چند سانتیمتر

کوتاهتر کرده کرده است

و چروک دستهای منی

که گذر زمان را

به رخم می کشد

به خودت فکر نکن

به خودت فکر نکن

که سالهاست

از خودت دور شده ای

و تنی که حتی

از

لباسهایت

بیرون ریخته است

فکر نکن

به تمام چیزهایی

که

تغییر کرده اند

و آرام

چشمهای خسته ات را ببند

مدتهاست

که کسی

برای نگهبانان شب

یاسین نمی خواند

ما

مدتهاست

که به چادرهای خودمان

شبیخون زده ایم


[ یادداشت ثابت - سه شنبه 92/7/24 ] [ 1:39 صبح ] [ سهیلا-پوراقدم ] [ نظرات () ]

                       ***********          ****************               **********        ************* 

                        *********** ***  ******** **********  ******


[ یادداشت ثابت - شنبه 92/7/14 ] [ 7:24 عصر ] [ سهیلا-پوراقدم ] [ نظرات () ]

 

تقدیم به روح بزرگ فرمانده ی سالهای دور

 

سهم تو

 

از تمام غنیمت جنگی

 

ماندگاری اسمت

 

روی دیوارها.شهر

 

و پارکی

 

که

 

محدودهی خدمت سربازانیست

 

که آزادانه

 

ما را به اسارت کشیده اند

 

و

 

جنگ میان ما

 

دوباره متولد شده است

 

فرمانده

 

نقشه ای تازه بکش

 

مرزهای داخلی

 

مدتهاست که تغییر کرده اند


[ یادداشت ثابت - سه شنبه 92/5/16 ] [ 12:19 صبح ] [ سهیلا-پوراقدم ] [ ]

 

    گاهی شاید لازم باشد ازیاد ببریم…یادِ همه ی

 

 آنهایی را که با

 

نبودنشان بودنمان را به بازی گرفتند !


[ یادداشت ثابت - شنبه 92/4/23 ] [ 7:40 عصر ] [ سهیلا-پوراقدم ] [ نظرات () ]

 

 

 

 

آمد رمضان هست دعا را اثری  

 

 دارد دل من شور و نوای دگری

 

 

ما بنده عاصی و گنهکار توئیم

 

 ای داور بخشنده به ما کن نظری 

 


[ یادداشت ثابت - سه شنبه 92/4/19 ] [ 6:52 عصر ] [ سهیلا-پوراقدم ] [ نظرات () ]
به نام آنکه همیشه هست
  
با سلام.در ابتدا خدا رو شاکرممؤدب که گوشه ای از لطفش رو به من معطوف داشته و
 
 کوچک استعدادی رو در من نهاده که به طریقی دیگر دل گفته هایم رو برای دیگران بیان
 
 کنم و تشکر میکنم از همه دوستانی که دعوت من رو پذیرفتند و سری به کلبه  افکار
 
 من زدند تا با کمک آنها وبهره گیری از نظراتشون بتونم با موفقیت بیشتری در مسیر
 
 ادبیات مخصوصا شعر سپید قدم بردارم.

[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/1/23 ] [ 5:59 عصر ] [ سهیلا-پوراقدم ] [ نظرات () ]

 

شبهای طلایی من

کنار

دستان نقره ای تو

در گوشه ای از سرزمین رویایی

شب را به صبح گره می زند

چه آرامش غریبیست

میان این همهمه

گویا

با هر کسی به گوشه ای

به خلوت نشسته ای

چه آرامی

میان این همه مشغله

تو

طبیبی؟ کارگشایی ؟ فالگیری ؟

که هر کس

نیاز  گرفته در دست

برای شفاعت می آید

و من

به تماشای قصر طلایی ات

به حسرت بعد رفتنم می اندیشم

****92/06/10


[ سه شنبه 92/6/26 ] [ 10:1 عصر ] [ سهیلا-پوراقدم ] [ نظرات () ]

 


تنها

در میان برف

به پستی بلندی های روی برف ها

ایمان آورده ام

به وجود

موجود ناشناخته ای

که هنوز

مرا گرم نگه داشته است

و

رد پای کوچکی

که ارتفاع آن

امید را

از آسمان

تا به زمین

به پایین می کشد.....


[ پنج شنبه 92/6/21 ] [ 10:24 عصر ] [ سهیلا-پوراقدم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

حساس.روابط عمومی قوی.همزاد پنداری بالا.حس ششم قوی
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 33753